برگشت

ساخت وبلاگ
برگشتمچه میشد اگر،یکی بود...که مرا...همانجوری که "دوستت دارم""دوستم میداشت"؟؟حالا به کجای دنیا بر میخورد،اگر مثلا آن "یک نفر" هم..." تو "بودی؟! برگشتم!بعد دوسال برگشتم!بدون هیچ تغییر مثبتی تو زندگیم!   برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 53 تاريخ : پنجشنبه 8 اسفند 1398 ساعت: 12:56

بعضی وقتا مشکل از خودِ ماست!واسه کسی ک‍ه یه قدم واسمون‌ میداره ،دو کیلومتر پیاده میریم!!! مادربزرگ اینا دیروز عصر اومدن و امروز صبح رفتن خونشون برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 58 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 17:04

هیچوقت از خواسته هاتون دست نکشیدصبر کردن سخته..اما از حسرت خوردن سختر نیست... به این جمله اعتقاد دارم.. به نظرم باید بهش عمل کرد.. من یه دفه سر دانشگاه رفتن عجله کردم..هنوز ک هنوزه دارم حرصشو میخورم... اگه یه کمی صبر میکردم،درس میخوندم،الان وضعیتم بهتر از الان بود.. ولی بازم شکر.. ایشالا از این به بعد اینو تو زندگیم عملی میکنم برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 58 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 5:17



روزانه های من تنهايي با ارزشه چون خالي از ادماي بي ارزشه...

به قول مسعود شصتچی واقعا نمیدونم چرا هی تو زندگی من نمیشه...

همین

|پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۶| 9:28|تنها|



برگشت...
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 61 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 5:17

گفته بودند: از پس هر گریه، آخر خنده ایستاین سخن بیهوده نیست... زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است خنده ی شیرینِ فروردین بازتابِ گریه ی پربارِ اسفند است... "فریدون مشیری" امروزم مث روزای قبل،داره بیخودی میگذره... واقعا نمیدونم باید چیکار کنم...همش منتظرم یه اتفاق بیفته و زندگیم تغییر کنه... نه اینکه من نخوام کاری کنم،نه والا،من کاری ازم برنمیاد...راستش اجازه هیچ کاری رو ندارم.. بیشتر از این نمیشه برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1396 ساعت: 5:16

سلام...بعد ی غیبت نسبتا طولانی،برگشتم...خب امتحانام تموم شد...نمره هامو هم گرفتم...ای بد نیستن!حالا هم نشستم تو خونهحوصله نوشتن ندارم...بقیه اش بمونه واسه بعد.. برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 12:11

سلام...امروز با مامانم رفتم بیرون...ی چیزی خریدم ک خیلی وقته تو فکر خریدش بودم...ایناهاش...oکلیک چند روز پیشم با آجیم رفتیم بیرون...بازم ی چن تا چیز کوچولو خریدیم..oکلیکچیزای دیگه هم خریدیم ولی ازشون عکس نگرفتم!!! برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 12:11

سلام ....سلامبازم ی چن روزی غیبت داشتم...چ کنم دیگه سرم شلوغه...از روز 5شنبه خونه نبودم...شرح این چن روز در پست های بعدی!! برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 56 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 12:11

روز 5 شنبه صب با آجیم رفتیم خرید...(عاشق بازار وخریدکردنم)!!از صب تا ظهر تو بازار بودیم...چی خریدیم؟!!آهان ی ساعت واسه تولد آجی کوچیکه....دو جفت ساق دست اسپرت...یکی واسه من ،یکی واسه تولد آجی کوچیکه..ی دامن واسه آجیم...دیگه یادم نمیاد...بعدش رفتیم خونه مادربزرگه...دوباره بعد از ظهر رفتیم بازار با دختر داییم....بازم خرید کردیم..دوتا تونیک واسه من...ی دامن و بلوز واسه آجی بزرگه...2 تا بلوز واسه اون برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 12:11

جمعه صب خونه بودیم....ظهر رفتیم خونه خاله...بعدشم با دختر داییم رفتم زیارت..و برگشتیم خونه..وقتی رسیدیم تو کوچه داداشم و دیدم ک اومده بود دنبالمون ک باهم بریم خونمون!! برگشت...ادامه مطلب
ما را در سایت برگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra-1992 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1396 ساعت: 12:11